بیوگرافی ابوالحسن صبا
بیوگرافی ابوالحسن صبا
ابوالحسن صَبا (۱۴ فروردین ۱۲۸۱ – ۲۹ آذر ۱۳۳۶ ه.ش) موسیقیدان، آهنگساز، نوازنده و آموزگار موسیقی اهل ایران بود. او در طولِ چهل سال فعالیت حرفهایاش به آهنگسازی، طراحی شیوههای نوین نوازندگی، گردآوری ردیف، تألیف کتابهای آموزشی و تربیت شاگردانی سرشناس پرداخت و از این رو هنرمندی تأثیرگذار در رشد جریانهای موسیقی در ایران شناخته میشود. وی با اصول علمی موسیقی غربی آشنایی کامل داشت و در عین حال بر گسترش و پیشرفت موسیقی سنتی و محلی ایران تمرکز داشت. از وی بهخاطر نوآوریها و تحولاتی که در موسیقی ایران پدیدآورد، با عنوانِ «نیمای موسیقی ایرانی» یاد میشود و مدتی که در این عرصه حضور داشتهاست را «دوران طلایی موسیقی» نام نهادهاند.
ابوالحسن صبا در تهران زاده شد. او از سه سالگی در خانوادهای اهل هنر با موسیقی آشنا شد و مقدمات آموختن موسیقی را ابتدا نزد پدرش آغاز کرد. از شش سالگی نواختن سهتار را نزد میرزاعبدالله فراهانی فرا گرفت. نُه ساله بود که به کلاس تار و سهتار درویشخان راه یافت و همزمان آموختن کمانچه را نیز با حسینخان اسماعیلزاده ادامه داد. پس از آن در دوران نوجوانی سازهای دیگری مانند ویلن را با حسین هنگآفرین و سنتور را با علیاکبرخان شاهی آموخت، و فراگیری تئوری موسیقی و شیوهٔ نوازندگی در موسیقی کلاسیک را نیز در همین دوران آغاز کرد. پس از اتمام دورهٔ ابتدایی، در مدرسهٔ آمریکایی ادامهٔ تحصیل داد و در آنجا با سلفژ و نواختن پیانو آشنا شد. وی در ادامه وارد مدرسهٔ عالی موسیقی شد که تحت مدیریت علینقی وزیری بود که تازه از اروپا به ایران بازگشته بود. او در این مدرسه با پشتکار و استعدادی که داشت، توانست علاوه بر فراگیری موسیقی، در تدریس و تمریندادن به دیگر هنرجویان نیز وزیری را یاری دهد. از صبا به خاطر توانایی و تسلط وی در نواختن انواع مختلفی از سازها، بهعنوان «مردی که به تنهایی یک ارکستر کامل است» نیز یاد کردهاند.
فعالیت حرفهای صبا که از مدرسهٔ عالی موسیقی آغاز شده بود، ادامه یافت. در این زمان کنسرتهای ارکستر مدرسهٔ عالی موسیقی در تهران و شهرستانها آغاز شد و آثاری از علینقی وزیری نیز توسط این ارکستر ضبط شد. پس از آن، مدرسهٔ صنایع ظریفه (شعبهٔ مدرسهٔ عالی موسیقی) توسط وزیری در رشت تأسیس و ریاست این مدرسه به صبا واگذار شد. صبا پس از نقل مکان به این شهر، ضمن مدیریت و آموزش موسیقی، به روستاها و کوهپایههای شمال رفت و به جمعآوری آهنگهای محلی پرداخت و یکی از نخستین موسیقیدان ایرانی معاصر دانسته میشود که برای گردآوری، ثبت و اجرای موسیقی نواحی ایران تلاش کردهاند. صبا با یکی از شاگردان خود به نام منتخب اسفندیاری ازدواج کرد که حاصل این ازدواج، سه دختر به نامهای غزاله، ژاله و رکسانا بودند. وی سرانجام در ۲۹ آذر سال ۱۳۳۶، به دنبال بیماری قلبی که داشت، در سن ۵۵ سالگی در اثر سکتهٔ قلبی در خانهاش درگذشت. این خانه پس از مرگ وی به موزهٔ صبا تبدیل شد. او نخستین موسیقیدان ایرانی است که موزهای از او در ایران تأسیس شدهاست.
سبک موسیقی صبا در سه بخشِ ردیف، آهنگسازی و نوازندگی قابل تحلیل است. او که ردیف موسیقی ایران را نزد میرزاعبدالله و درویشخان فرا گرفته بود، تلاش بسیاری برای گردآوری بیشتری از نغمهها و آثار شفاهی کرد که هنوز به ثبت نرسیده بودند. وی در این راه و برای ثبت این آثار تلاش زیادی کرد، و از جمله به سراغ مداحان، تعزیهخوانان، چوپانان، نیزنها و نوازندگان رفت. او در این خلال توانست نغمههایی را به ردیف موسیقی بیفزاید و برای نخستین بار ردیف موسیقی ایرانی را برای ساز ویلن نوشت و «مکتب ویلن ایران» را تثبیت کرد. صبا در آهنگسازی با آنکه آشنایی کاملی با سازها و موسیقی غربی داشت، اما توجه ویژهای به الهامگرفتن از موسیقی ردیف و محلی برای خلق آثارش داشت. قطعهٔ «زرد ملیجه» که از ساختههای او در زمان سکونتش در گیلان است و قطعهٔ «به زندان» در مایهٔ شوشتری، نمونههایی از این آثار هستند. صبا در سبک نوازندگی خود، بهخاطر مهارت در نواختن سازهای متعددی مانند سهتار، ویلن، سنتور و تمبک، تکنیکها و تزئینات جدیدی در نوازندگی این سازها ابداع کرد.
صبا آثار متعدد و متنوعی از خود بر جای گذاشتهاست. این آثار شامل آهنگسازی، نوازندگی و تألیف کتاب میشود. آثار نوازندگی را میتوان به دو بخشِ آثار ضبط شده بر روی صفحههای گرامافون «۷۸ دور» که به صفحههای سنگی شهرت داشتند و آثار ضبط شده بر روی نوارهای مغناطیسی طبقهبندی کرد. آثار شنیداری که از صبا بهصورت رسمی برجای مانده، بین سالهای ۱۳۰۷ تا ۱۳۳۶ ضبط شدهاند و حدود دویست صفحهٔ گرامافون از وی به یادگار ماندهاست. بسیاری از آثار آهنگسازی وی نیز به صورت مکتوب منتشر شده یا با تنظیمهای متفاوتی توسط ارکسترهای گوناگون اجرا یا ضبط شدهاند. در بخش تألیف کتاب، ردیفهای ویلن، سنتور و سهتار از آثار شاخص وی در این حوزه محسوب میشوند. صبا در طول فعالیت حرفهای خود علاوه بر همکاری و پایبندی به ادامهٔ راه علینقی وزیری، دوستی نزدیکی با روحالله خالقی، محمدحسین شهریار و نیما یوشیج داشت و فعالیتهای مشترک بسیاری با موسیقیدانان سرشناسی همچون موسی معروفی، مرتضی محجوبی، ملوک ضرابی، جواد بدیعزاده، قمرالملوک وزیری، خاطره پروانه و دیگران داشت. وی همچنین شاگردان بسیاری مانند فرامرز پایور، علی تجویدی، همایون خرم، حسین دهلوی، مهدی خالدی، پرویز یاحقی و بسیاری دیگر را تربیت کرد که بعدها راه او را ادامه دادند. صبا به فرهنگ غرب نیز علاقهمند بود و با اینکه نقاشی را در مدرسهٔ کمالالملک با شیوههای سنتی آموخته بود، به آثار پیکاسو و رامبرانت نیز علاقه داشت. از میان آهنگسازان غربی بیشتر از همه بتهوون را دوست داشت و مجسمهٔ او را در اتاقش نگهداری میکرد. صبا همچنین در سازسازی مهارت داشت و نخستین کارگاه رسمی سازسازی وابسته به دولت به پیشنهاد و کوشش او تأسیس شد. صبا به جانوران و پرورش گل و گیاه نیز علاقهمند بود، به ادبیات فارسی اهمیت میداد، شعر میسرود و از میان نویسندگان ایرانی بیش از همه به صادق هدایت علاقه داشت.
زندگینامه
دوران کودکی
ابوالحسن صبا ۱۴ فروردین سال ۱۲۸۱ ه. شدر خانهٔ پدریاش واقع در خیابان ظهیرالاسلام در محلهٔ شاهآباد تهران زاده شد. او دومین فرزند از پنج فرزند خانوادهٔ صبا بود. پدرش ابوالقاسم صبا معروف به کمالالسلطنه (زادهٔ ۱۲۹۲ ه.ق – درگذشتهٔ ۱۳۴۵ ه.ق)، پزشکِ دربار قاجار، نوهٔ محمودخان صبا، شاعر و نقاشِ دوره ناصری و ندیدهٔ فتحعلی صبای کاشانی، ملکالشعرای دربار فتحعلیشاه قاجار بود. ابوالقاسم صبا از نزدیکان شعاعالسلطنه، پسر مظفرالدینشاه بود و با درویشخان نیز دوستی داشت. مادر ابوالحسن صبا آمنه رئیس نام داشت؛ وی از طرف پدر به خانوادهٔ صبا (همسرش) و از طرف مادر به خاندان سمیع گیلانی منسوب بود. فرزندان او و ابوالقاسم صبا به ترتیب سن عبارت بودند از: عبدالحسین، ابوالحسن، عالیه، خدیجه و عادله. عبدالحسین صبا که فرزند بزرگ بود، در نواختن سهتار مهارت داشت و بعدها به خدمت وزارت دارایی درآمد.
ابوالحسن صبا از سهسالگی نزد ربابهٔ روانبخش (ندیمهٔ عمهاش) که از شاگردان حبیب سماع حضور بود، با تمبکنوازی و تصنیفخوانی آشنا شد. پدرش نیز اهل هنر و ادبیات بود و سهتار مینواخت؛ او از شاگردان میرزاعبدالله فراهانی بود اما پس از درگذشت خواهرش نواختن سهتار را کنار گذاشت و ساز را در خانه پنهان کرد. ابوالحسن که شیفتهٔ سهتار بود، هروقت فرصت پیدا میکرد به سراغ ساز پدر میرفت و مخفیانه برای خود مینواخت. مادرش که از این موضوع خبردار شد جای ساز را در خانه تغییر داد، اما ابوالحسن خیلی زود مکان جدید نگهداری ساز را پیدا کرد و به نواختنِ پنهانیاش ادامه داد. روزی هنگام بازی و نواختن، سیم زرد سهتار پاره شد و پدر از بازی و نواختن پنهانی پسرش باخبر شد. او که علاقه و اشتیاق ابوالحسن را دید، با مهربانی سیم ساز را عوض کرد و پس از کوک کردن آن، یکی از گوشههای موسیقی ایرانی را برای فرزندش نواخت. ابوالحسن صبا از پدرش درخواست کرد که این گوشه را به او آموزش دهد. فردای آنروز صبا در مقابل پدرش ساز را برداشت و بهدرستی کوک کرد و نواخت.
به این ترتیب، ابوالحسن مقدمات سهتارنوازی را نزد پدر آغاز کرد. از شش سالگی با راهنمایی پدرش، چندین سال نواختنِ سهتار و پس از آن تار را نزد میرزا عبدالله فراهانی فرا گرفت، که این آموزشها تا زمان درگذشت میرزا عبدالله ادامه داشت. ابوالحسن همچنین به واسطهٔ میرزا عبدالله، مدتی از آموزشهای آقا حسینقلی فراهانی (برادر میرزا عبدالله) نیز بهرهمند شد. او در خاطرات خود در مورد میرزا عبدالله، حالت وی را در مواقعی که برای خود مینواخته چنین توصیف کردهاست:
«گاهی مرحوم میرزا پس از آنکه مدتی برای خود سهتار میزد، از خود بیخود میشد. سهتار، او را برمیداشت و به عالمی دیگر میبرد. آنوقت از سهتار صدایی برمیخاست که از این عالم نبود، دریچهای از بهشت به روی ما گشوده میشد و زمزمهٔ فرشتگان را به گوش جان میشنیدیم.»
ابوالحسن صبا تحصیلات ابتدایی خود را در سال ۱۲۸۸ در مدرسهٔ علمیه تهران آغاز کرد. صادق هدایت از همدورهایهای او در این مدرسه بود. صبا در سال ۱۲۹۰ به کلاس سهتار و تارنوازی درویشخان راه یافت و به مدت پنج سال نیز نزد او شاگردی کرد. صبا در کلاس درویشخان با نورعلی برومند همکلاس بود و درویشخان آنها را «دو تا کوچولو» صدا میزد. برومند دربارهٔ آن دوره گفته بود: «وقتی که درویشخان به صبا درس میداد و ما از بیرون اتاق گوش میکردیم، آنقدر صدای سازشان شبیه بود که ما نمیتوانستیم بفهمیم کدام یک ساز میزنند.»
اگرچه شهرتِ صبا بیشتر با صدای ساز ویلنش گره خوردهاست، اما برخی هنرمندان از جمله مرتضی نیداوود و محمدرضا لطفی، نوازندگی سهتارش را برتر از ویلننوازی او دانستهاند. صبا همزمان از سال ۱۲۹۱ نواختن کمانچه را نزد حسینخان اسماعیلزاده فراگرفت و همدرسِ هنرمندانی نظیر حسین یاحقی و رضا محجوبی شد.
دوران نوجوانی
صبا از سال ۱۲۹۲ به منظور آموختن نوازندگی ویلن، نزد حسین هنگآفرین رفت. پس از آن نتخوانی، نتنویسی و نواختن ویلن کلاسیک را از «تینا مانتوفل»که یک موسیقیدان اهل روسیه بود، آموخت. او در کلاسهای درویشخان چنان پیشرفت کرد که در سال ۱۲۹۳، تقدیرنامهٔ مخصوص و «مدال تبرزین» را از وی دریافت کرد. او در همین سال، دورهٔ تصنیفها، ضربیها و تمبک را از حاجیخان ضربگیر (عینالدولهای) فراگرفت. پس از آن در سال ۱۲۹۴ نواختن ساز سنتور را نزد علیاکبرخان شاهی آغاز کرد. صبا پس از پایان تحصیل در مدرسهٔ علمیه، در سال ۱۲۹۵ برای ادامهٔ تحصیل به مدرسهٔ آمریکایی تهران وارد شد. او نواختن پیانو و سلفژ را از «دکتر جردن» مدیر مدرسه و همسرش آموخت. وی در این مدرسه زبان انگلیسی را هم فرا گرفت و با روحالله خالقی نیز آشنا شد. خالقی در مورد آن زمان نوشتهاست: «وقتی قبل از ۱۲۹۷ به مدرسهٔ آمریکایی میرفتم، صبا دو کلاس از من جلوتر و با برادر بزرگم همکلاس بود و از همانوقت در میان تمام شاگردان مدرسه شهرت داشت که ابوالحسنخان اغلب سازها را به خوبی مینوازد.»
او همزمان با تحصیل و آموختن سازهای مختلف، در سال ۱۲۹۶ نزد عباس زرگر و «ضیاء»، نجاری، منبتکاری و زرگری را فراگرفت و نخستین تجربهٔ سازسازی را نیز بهدستآورد. صبا در سال ۱۲۹۷ تحت تأثیر نینوازیِ نایباسدالله، به ساز نی گرایش پیدا کرد و با تمرین، نواختن این ساز را نیز تجربه کرد. او همزمان به کلاسهای سرژ خوتسیف راه یافت و نوازندگی ویلن کلاسیک را نزد وی کامل کرد. صبا همچنین نزد اکبر هنگآفرین با نواختن فلوت آشنا شد.
دوران جوانی
صبا از سال ۱۳۰۱ نواختنِ سازهای غربی همچون کلارینت را نیز فرا گرفت و همزمان با شنیدن صفحههای گرامافونِ فریتس کرایسلر، آهنگساز و نوازندهٔ ویلن آمریکایی که متولد اتریش بود، با آثار موسیقی کلاسیک بیش از پیش آشنا شد. او در همین زمان، تحصیل در مدرسهٔ آمریکایی را رها کرد و با وجود مخالفتهای پدرش، بیشتر وقت خود را به موسیقی اختصاص داد. وی در کنار موسیقی، همچنان به فعالیتهای صنعتی خود نیز ادامه داد تا اینکه در همین سال (۱۳۰۱) به استخدام قورخانهٔ تهران درآمد و مدتی در آنجا به کار مشغول شد. او همچنین در این زمان به عنوان تکنواز ویلن با ارکستر انجمن اخوت به همکاری پرداخت. صبا در قورخانه همکاری به نام رضا هندی داشت که بهواسطهٔ او با سید محمدحسین خشگنابی، متخلص به «بهجت تبریزی» که بعدها به شهریار شهرت یافت، آشنا شد. رضا هندی آواز میخواند و هماتاقیِ شهریار جوان بود. شهریار در این مورد گفته بود: «۱۳۰۱ بود که من برای درس خواندن به تهران آمدم. پدرم نامهای نوشت و سفارش مرا به مردی به نام کمالالسلطنه کرد. من البته این نامه را به آن مرد نرساندم که از حمایت بینیاز بودم.» صبا از طریق رضا هندی به خانهٔ شهریار دعوت شد. در بین صحبتهایش نام پدر خود را به زبان آورد و شهریار تازه متوجه شد که کمالالسطنه همان پدر ابوالحسن صباست و از آن بهبعد، دوستی آنها نیز آغاز شد.
در اوایل زمستان سال ۱۳۰۲، آگهی افتتاح مدرسهٔ عالی موسیقی، با مدیریت علینقی وزیری که تازه از اروپا به ایران بازگشته بود، در روزنامه چاپ شد. صبا به همراه موسی معروفی که او نیز از شاگردان مطرحِ درویشخان بود، به این مدرسه راه یافت و همزمان با تحصیل موسیقی، در ارکستر مدرسه به نوازندگی مشغول شد. پدر صبا نسبت به پرداختن فرزندش به موسیقی به عنوان حرفهٔ اصلی مخالف بود، اما ابوالحسن صبا با پشتکار و استعداد فراوان به تمرین موسیقی پرداخت و پس از مدت کوتاهی از سوی علینقی وزیری به عنوان نمایندهٔ کلاس انتخاب شد. او در تدریس و تمریندادن به دیگر هنرجویان نیز وزیری را یاری میداد و بهعنوانِ دستیار در کنار وی بود. علینقی وزیری در خاطراتش از صبا و این دورهٔ مدرسهٔ عالی موسیقی نوشتهاست: «ابوالحسنخان صبا صنعتی است (یعنی در کار موسیقی استعداد ذاتی دارد) ویلن خوب خواهد زد. باید با پدرش مذاکره شود تا از این خرافات که ساز بد است، خارجشان کنم.»
صبا پس از مدتی در ارکستر مدرسهٔ موسیقی به رهبری علینقی وزیری، جایگاه خود را به عنوان تکنواز ویلن تثبیت کرد. وی همچنین در کلوپ موزیکال که وابسته به مدرسهٔ عالی موسیقی بود نیز به نوازندگی مشغول شد. صبا در این دوره، صبح تا ظهر به کار اداری مشغول بود و هر روز بعد از ظهر به مدرسهٔ عالی موسیقی میرفت و معمولاُ تا ساعت ۹ شب به آموختن و تمرین موسیقی میپرداخت. پس از مدتی تعداد هنرجویان مدرسه بیشتر شد و علینقی وزیری تعدادی از شاگردان را به صبا سپرد. با این اتفاق نخستین کلاس ویلن صبا در مدرسهٔ عالی موسیقی تشکیل شد و او همزمان با تحصیل، بهصورتِ رسمی به عنوان مدرس ویلن مدرسه، فعالیت خود را آغاز کرد. او در این دوره با افرادی همچون محمدحسین شهریار، نیما یوشیج (پسرعموی همسر آیندهاش) و روحالله خالقی نزدیکی و معاشرت بیشتری پیدا کرد. روحالله خالقی که مانند صبا از نخستین شاگردان مدرسهٔ عالی موسیقی بود دربارهٔ دوران آغاز تحصیل در این مدرسه نوشتهاست:
من قبل از شنیدن صدای ساز صبا، ویلون نواختن رضاخان محجوبی را که شش ماه هم شاگردش بودم بسیار میپسندیدم، ولی در اولین جلسهای که ویلن صبا را شنیدم، او را زبردستتر از معلم سابق خود یافتم. صبا از همان موقع گویی به خواص این ساز پی برده و بهخوبی فهمیده بود که ویلن را نباید به تقلید از سبک کمانچه نواخت.
خالقی تأکید میکند که اگر راهنماییهای صبا نبود او و همکلاسیهای دیگرش، درسهای وزیری را به صورت کامل درک نمیکردند. او نوشتهاست: «در حقیقت ما در این کار علاوه بر استاد، مرهون بهترین شاگردش یعنی صبا بودیم.» ابوالحسن صبا که به نقاشی و خوشنویسی نیز علاقهٔ فراوان داشت، در همین زمان دورهای را در مدرسهٔ کمالالملک نزد هادی تجویدی و کمالالملک سپری کرد.
در نزدیکی خانهٔ صبا در کوچهٔ ظهیرالاسلام، یکی از دوستانش کارگاه نجاری داشت. او بعضی وقتها به آن کارگاه میرفت و به تعمیر و ساخت سازهای مختلف میپرداخت.
فعالیتها
سالهای آغازین (۱۳۱۵–۱۳۰۶)
ریاست مدرسهٔ صنایع ظریفه
در فروردین ۱۳۰۶ ارکستر مدرسهٔ عالی موسیقی همراه با علینقی وزیری برای اجرای کنسرت به شهرهای رشت و بندر انزلی سفر کرد. مردم گیلان تحت تأثیر ویلننوازی صبا، از وزیری خواستند تا یک مدرسهٔ موسیقی در رشت تأسیس کند. او نیز از این درخواست استقبال کرد و پس از مدتی مقدمات برپایی شعبهٔ مدرسهٔ عالی موسیقی در رشت را فراهم کرد.
نخستین فعالیتهای حرفهایِ ضبط شدهٔ ابوالحسن صبا در زمستان سال ۱۳۰۷، با ضبط آثاری از علینقی وزیری همراه با ارکستر مدرسهٔ عالی موسیقی آغاز شد که صبا در آن به عنوان کنسرتمایستر ارکستر حضور داشت. در سال ۱۳۰۸ آثار دیگری از وزیری به همراه ارکستر مدرسهٔ عالی موسیقی ضبط شد. در این ضبطها، صبا در فاصلهٔ بند اول و دوم سرود «ای وطن»، ساختهٔ وزیری با آواز روحانگیز و در روی دوم صفحه، قطعهٔ «زرد ملیجه» خود را با ویلن اجرا کردهاست.
علینقی وزیری در ۱۸ اسفند سال ۱۳۰۸ حکم تأسیس و مدیریت مدرسهٔ صنایع ظریفه (شعبهٔ مدرسهٔ عالی موسیقی) در رشت را به ابوالحسن صبا ابلاغ کرد. صبا از تهران به رشت نقل مکان کرد و مدیریت این مدرسه را بر عهده گرفت. در این زمان ارکستر مدرسهٔ عالی موسیقی با حضور صبا و روحانگیز، کنسرتهایی را در گیلان به اجرا گذاشت. او به عنوان مدیر و مدرس موسیقی مدرسهٔ تازه تأسیس، در رشت ماند و در آنجا ضمن آموزش موسیقی، به روستاها و کوهپایههای شمال رفت و به جمعآوری آهنگهای محلی پرداخت و با نوازندگان و خوانندگان محلی آشنا شد و ضمنِ نتنویسی آثار آنان، از موسیقی گیلان در آثار خود نیز تأثیر گرفت.
صبا برای جمعآوری و نتنگاریِ نغمههای محلی، گاه با اسب و قاطر از مسیرهای دشوار عبور میکرد تا به مناطقی همچون دیلمان و عمارلو برود. در عمارلو با یک نوازندهٔ محلی کمانچه به نام «فیضالله» آشنا شد. در آن زمان وسیلهٔ ضبط صدا و موسیقی در دسترس نبود به همین دلیل آنچه فیضالله مینواخت صبا به خطِ نت یادداشت میکرد. آثاری همچون «شرفشاهی»، «دیلمان»، «زرد ملیجه»، «درقفس»، «رقص چوبی»، «قاسمآبادی، «کوهستانی» و «امیری» (مازندرانی) یادگار این دوره از زندگی اوست که برخی از آنان در ردیف موسیقی ایرانی ماندگار شدند. صبا نخستین موسیقیدان ایرانی است که برای گردآوری، ثبت و اجرای موسیقی نواحی ایران تلاش کرد. او پس از ضبط این آثار، همچنان به فعالیتهای خود در رشت ادامه داد اما به تدریج شرایط آب و هوایی و رطوبت گیلان به او نساخت و به بیماری روماتیسم مبتلا شد.
بازگشت به تهران
با ترک رشت و نقل مکان به تهران، صبا بهناچار از مدیریت مدرسهٔ صنایع ظریفه انصراف داد. او در تهران مجدداً بر فعالیتهای هنری خود بهویژه آموزش موسیقی متمرکز شد. در سال ۱۳۱۰ در منزل خود واقع در خیابان ظهیرالاسلام تهران، کلاسهای موسیقی دایر کرد و به آموزش ویلن، سنتور، سهتار و آواز مشغول شد. وی در آن زمان، بهتدریج ردیفهای خود را نیز به هنرجویان آموزش میداد. او در هر جلسه چند خط از ردیفهایش را برای شاگردان مینوشت و آنها رونویسی میکردند. این موضوع تا سالها بعد که ردیفهای صبا به چاپ رسید در کلاسهایش ادامه داشت.
صبا در خرداد و تیر ۱۳۱۲ همراه با موسی معروفی، رضاقلیمیرزا ظلی، ضیاء مختاری و مشیرهمایون شهردار، قطعاتی از آثار آهنگسازی خود را در کمپانی کلمبیا، به روی چند صفحهٔ گرامافون ضبط کرد. تا پیش از این، شاگردان و اعضای ارکستر مدرسهٔ عالی موسیقی با وفاداری به تفکرات علینقی وزیری، آثار او را اجرا و ضبط میکردند. در این سال ۳ نفر از شاگردان وزیری یعنی پرویز ایرانپور، موسی معروفی و ابوالحسن صبا، تلاش کردند تا با گروههای کوچکشان بیانِ موسیقایی شخصی خودشان را ضبط و ثبت کنند.
نخستین آثار موسیقی مردمپسند ایرانی (پاپ) در آن روزها را میتوان در ساختههای صبا در این دوره جستجو کرد. یکی از آثار مشهور در این زمینه، ترانهٔ کُمیک «گلبندک» است که صبا بر اساس ملودی رنگ افشاری ساختهٔ وزیری اجرا کردهاست. شعر این ترانه که با مصرع «میگذشتم شبی زیر بازارچهٔ گلبندک» آغاز میشود را خود صبا سروده و با ویلن اجرا کردهاست. «سالَک» نام ترانهٔ فکاهی دیگری است بر اساس رنگ اصفهان اثر رکنالدین مختاری ساخته شدهاست. شعر این اثر با مطلع «همه چیزش خوبه این نگار من، حیف که سالک داره» را نیز صبا نوشتهاست. ترانهٔ فکاهی دیگر «فاکستروت آش رشته» نام دارد که از ساختههای خود صبا است که با این مصرع آغاز میشود: «مادرم از برای من کرده انتخاب، یک زن خوشگل ولیکن با زور سُرخاب». هر سه اثر را صبا با ویلن و آواز خود به همراه پیانو با نوازندگی ضیاء مختاری اجرا کردهاست. صفحههای «سهگاه با آواز ظلی»، تکنوازی «ابوعطا، حجاز» و «بیات ترک» از جمله آثار ضبط شدهٔ صبا تا سال ۱۳۱۴ بود.
سفر به سوریه و لبنان
صبا در زمستان سال ۱۳۱۴ با دعوت «م. ارسطوزاده» (موسی ارسطوزاده) که نمایندهٔ شرکت «کلمبیا» در ایران بود، بهمنظور ضبط موسیقی، همراه با هنرمندانی همچون مرتضی محجوبی، ملوک ضرابی، جواد بدیعزاده و حسینقلی طاطایی، راهیِ سوریه و لبنان شد. در این سفر صفحههای برخی دیگر از آثار صبا، همچون «زنگ شتر»، «همایون» و «چکاوک» (تکنوازیهای ویلن) و «بیات اصفهان» در «کمپانی سودوا»∗ واقع در سوریه، ضبط شد. صبا همچنین قطعاتی را همراه با پیانونوازیِ فرهاد معتمد (شاهزاده فرهاد) به ضبط رساند.
جواد بدیعزاده در بخشی از خاطرهاش از این سفر گفتهاست که پس از اقامتی کوتاه در بغداد با یک خودرو به طرف شام حرکت کردند. رانندهٔ عربزبان در حدود دوازده ساعت در صحرای شام و جایی که هیچ شهر و آبادی نبوده پیش میرود اما مسیر را نمییابد. آنها نزدیک به چهار شبانهروز در صحرا سرگردان و نااُمید در انتظار مرگ بهسر میبردند تا اینکه در نیمهٔ شب چهارم صبا صدای حرکت خودرویی را احساس میکند. پس از آن، یک اتوبوس نزدیک میشود و مسافرانِ سرگردان، خود را به آن میرسانند. ابتدا راننده و سپس مسافران از اتوبوس پیاده میشوند تا هویت صبا و دوستانش را دریابند. بدیعزاده نوشتهاست:
... صبای مرگ به چشم دیده و بهجانآمده، وسط صحرای شام، ویلن را برداشت و در مایهٔ «سهگاه» درآمدی کرد و من نیز حال گمشدهٔ خود را بازیافتم و در همان مایه و در همان حال زدم زیر آواز و خواندن این غزل که:
باز آی ساقیا که هواخواه خدمتم |
مشتاق بندگی و دعاگوی دولتم |
|
من کز وطن سفر نگزیدم به عمر خویش |
در عشق دیدن تو هواخواه غربتم |
بدیعزاده ادامهٔ ماجرا را اینگونه روایت کرده که پس از اجرای ساز و آواز همگی سوار اتوبوس میشوند. او در کنار صبا مینشیند و در مورد چهارمضرابی که صبا در صحرا اجرا کرده میپرسد که آن قطعه را به صورت بداهه نواخته یا پیش از آن ساخته بودهاست؟ صبا پاسخ میدهد که مقداری از ملودی را در ذهن داشته و چندان بداهه نبوده و نام آن اثر را «زنگ شتر» گذاشتهاست. به توصیهٔ بدیعزاده برای فراموش نشدن آن ملودی، صبا نُت آن را روی جعبهٔ سیگار خود مینویسد و در همین سفر «زنگ شتر» را ضبط میکند و روی صفحهٔ آن مینویسد: «به یاد غزاله» (غزاله نام نخستین فرزند صبا است).
صبا پس از بازگشت به تهران، در ۱۳ شهریور سال ۱۳۱۵ کنسرتی را در سالن سینما تهران به خوانندگی قمرالملوک وزیری و همراهی یوسف کاموسی (نوازهٔ تار و عود) به روی صحنه برد.
سالهای میانی (۱۳۲۶–۱۳۱۶)
در سال ۱۳۱۶ سنتورنوازِ سرشناس، حبیب سماعی از مأموریت مشهد به تهران بازگشت. در این هنگام دوستیِ عمیقی بین او و صبا ایجاد شد و کلاسهای آموزش سنتور خود را با پیشنهاد ابوالحسن صبا دایر کرد. خودِ صبا نیز بهعنوان شاگرد در کلاسهای حبیب سماعی حاضر شد و در طول هشت سال شاگردی، دوستی و معاشرت با حبیب سماعی، مطالب بسیاری از وی آموخت.
در سال ۱۳۱۷، صبا سفرِ دوم خود را به دمشق و بیروت انجام داد. در این سفر که چهار ماه بهطول انجامید هنرمندانی نظیر مرتضی محجوبی، جواد بدیعزاده، جلالالدین تاج اصفهانی، حسینقلی طاطایی، ملوک ضرابی و ملکه برومند، آثاری از صبا، مهرتاش و حسین یاحقی را با صدای تاج اصفهانی و ملکه برومند (با نام مستعار «م. ب») ضبط کردند.[۶۶] نخستین اجرای ضبط شده از آواز بیات تهران با صدای بدیعزاده به همراه ویلننوازی صبا و نوازندگی پیانوی محجوبی، از جمله آثار ضبط شده در این سفر بودهاست. یک سال بعد، در ۴ اردیبهشت سال ۱۳۱۸، نخستین ایستگاه رادیو تهران افتتاح شد و صبا از نخستین هنرمندانی بود که همکاری خود را با رادیو آغاز کرد.
در شهریور سال ۱۳۲۰، محمدعلی فروغی نخستوزیر شد و عیسی صدیق به وزارت فرهنگ رسید. این دو نفر که با خدمات هنری علینقی وزیری آشنا بودند، وی را برای ریاست ادارهٔ موسیقی کشور، هنرستان عالی موسیقی و بخش موسیقی رادیو برگزیدند. وزیری نیز روحالله خالقی را بهعنوان معاونِ خود انتخاب کرد. در آذر همین سال، علینقی وزیری «ارکستر نوین» را با هدف اجرای قطعات موسیقی ایرانی، در رادیو تشکیل داد و صبا بهعنوان تکنواز همکاری خود را با این ارکستر آغاز کرد. او در همین زمان با سِمَتِ هنرآموز کلاس هنرستان عالی موسیقی، به استخدام وزارت فرهنگ و هنر درآمد.
صبا همزمان با مجلهٔ موسیقی به سردبیری محمد محیط طباطبایی نیز به همکاری پرداخت و نت قطعهٔ محلی «شرفشاهی» را برای مقالهای از محیط طباطبایی نوشت. صبا در همین ایام، سه برنامهٔ تکنوازی ویلن را به افتخار حضور هنرمندان تاجیک در ایران، در کنسرت هنرستان عالی موسیقی به اجرا درآورد. در سال ۱۳۲۲، او نگارشِ نخستین دورهٔ آموزش ردیف خود برای سنتور و ویلن را آغاز کرد. پس از مدتی در سال ۱۳۲۳، جلد اول کتاب ردیف صبا برای ویلن آماده شد و با تلاش لطفالله مفخمپایان به انتشار رسید. از سوی دیگر، در اسفند سال ۱۳۲۲ روحالله خالقی با دعوت از چند موسیقیدان ایرانی، انجمن موسیقی ملی و ارکستر ملی را تشکیل داد. از جمله نوازندگان این ارکستر میتوان به ابوالحسن صبا، حبیب سماعی، موسی معروفی، علیمحمد خادم میثاق، عبدالعلی وزیری، جواد بدیعزاده، احمد فروتن راد، مهدی برکشلی و مهدی خالدی اشاره کرد. نخستین اجرای ارکستر ملی، ۲۴ اردیبهشت ۱۳۲۳ در سالن دبستان نظامی، در خیابان سپه تهران، با حضور صبا و رهبری خالقی برگزار شد.
صبا در سال ۱۳۲۴، دورهٔ دوم ردیف ویلن خود را به کوشش لطفالله مفخمپایان و با خوشنویسی ابراهیم بوذری منتشر کرد. او همزمان به نتنویسی قطعهٔ «دیلمان» پرداخت که پس از مدتی با تلاش جواد معروفی تنظیم و توسط ارکستر ملی (انجمن موسیقی ملی) اجرا شد. صبا، مبانی اولیهٔ نتنویسی برای ساز سنتور را در سال ۱۳۲۵ طراحی و آغاز کرد. روحالله خالقی در همین سال، نخستین نشریهٔ مستقل موسیقی ایران را با نام مجلهٔ چنگ تأسیس کرد و سردبیری آن را به لطفالله مفخمپایان که از شاگردانش بود، سپرد. مجلهٔ چنگ به مدت یک سال فعالیت خود را ادامه داد و هر سه ماه، یک شماره و در مجموع چهار شماره به انتشار رساند. در این نشریه مقالههای اگر گِردِ نقطهدار مأخذ واحد کشش میبود و تفحص در اطراف و پیرامون پنجضربی و هفتضربی به قلمِ صبا منتشر شد.
سالهای پایانی (۱۳۳۶–۱۳۲۷)
در سال ۱۳۲۸، نخستین جلد کتاب ردیف سنتور ابوالحسن صبا به کوشش هوشنگ امیری به چاپ رسید. در ماهِ مهر همین سال، هنرستان موسیقی ملی توسط روحالله خالقی افتتاح شد[۷۵] و ابوالحسن صبا تدریسِ ویلن و سهتار را در این هنرستان آغاز کرد. در سال ۱۳۲۹، «نشان درجه اول هنر» از سوی وزارت فرهنگ و هنر به صبا اهدا شد. او در سال ۱۳۳۰ مدتی در رادیو سهتار مینواخت، اما از آنجا که با اقدامات مدیران موسیقی رادیو مخالفت داشت، پس از مدتی با نظر احمد عبادی از اینکار انصراف داد. در سال ۱۳۳۲، حسین ملک که از شاگردان ابوالحسن صبا بود سرود «سیام تیر» را در مورد قیام ۳۰ تیر ساخت و صبا کلامِ آن را سرود. این اتفاق باعث شد که ملک و صبا مدتی توسط نیروهای حکومتی بازداشت شوند. صبا در همین سال مقالهٔ حلزون: ساز جدید و سلسه مقالههای سنتور را در مجلهٔ موزیک منتشر کرد.
سوم اسفند سال ۱۳۳۲، آمنه رئیس، مادر ابوالحسن صبا درگذشت و صبا از نظر روحی و جسمی دچار رنج فراوان شد. در سال ۱۳۳۳، سرپرستی ارکستر شمارهٔ یک ادارهٔ هنرهای زیبا از سوی وزیر فرهنگ و هنر به او سپرده شد. صبا با درج آگهی در روزنامه، تعدادی از نوازندگان باسابقه را به همراه چند نوازندهٔ جدید در این ارکستر بهکار گرفت. او همزمان نتنویسی تصنیفهای دیوان محمدعلی امیرجاهد را به همراه تجزیه و تحلیل تصنیف «جان من» در دستگاه شور، برای درج در کتاب امیرجاهد نوشت.
با آنکه صبا از اقدامات مسئولان موسیقی رادیو ناراضی بود اما در تیر ۱۳۳۳، آواز قمرالملوک وزیری را که به تازگی سکتهای را پشت سر گذاشته و بهبود یافته بود، در یک برنامهٔ رادیویی، با ویلن در آواز ابوعطا همراهی کرد. ۲۷ آبان همین سال، «مدال طلای نیمرخ شوپن» از سوی کاردار لهستان در ایران به صبا اهدا شد. در ۲۹ بهمن ۱۳۳۳، ماسک چهرهٔ او به کوشش بهمن هیربد، توسط جمشید و پرویز تناولی ساخته شد. صبا در این روز به مدت دو ساعت بدون هیچ واکنشی، لولههایی را که در بینیاش گذاشته بودند تحمل کرد و پس از ساخته شدن ماسک گفت: «دوستان بنشینید، من که نمیتوانم پاسخگوی محبتهای شما باشم و پاداشی تقدیم کنم؛ برای همین پاداش شما را با نواختن چند قطعه با سهتار میدهم.» سپس سازش را برداشت و برای پرویز و جمشید تناولی به مدت ۱۰ دقیقه سهتار نواخت. مدتی بعد، محمدقلی سیار دو فیلم کوتاه از تدریس ابوالحسن صبا در هنرستان موسیقی تهیه کرد. در سال ۱۳۳۴، نخستین برنامههای گلهای جاویدان نیز با اجرای ویلن صبا ضبط شد. اولین کارگاه رسمی سازسازی وابسته به دولت در ایران نیز در همین زمان، به پیشنهاد و کوشش ابوالحسن صبا و با سرپرستی ابراهیم قنبریمهر در وزارت فرهنگ و هنر تأسیس شد. ابوالحسن صبا در سال ۱۳۳۵ به همراه احمد عبادی، علیاصغر بهاری، حسین تهرانی و فرامرز پایور در انجمن روابط فرهنگی ایران و آمریکا به اجرای برنامه پرداخت و لوح و جام افتخار به او اهدا شد. پس از آن به همراه حسین تهرانی و فرامرز پایور برای اجرای موسیقی ایرانی، به کشور آلمان سفر کرد. بعد از بازگشت به تهران تقی روحانی گفتگویی با او انجام داد که از رادیو تهران پخش شد. در این هنگام همچنین اجراهای خصوصی متعددی از ویلن و سهتارنوازی صبا همراه با تمبک حسین تهرانی، توسط دوستانش ضبط شد. صبا در این زمان چند روزی را به همراه سید موسی صدر در یکی از باغهای اطراف زایندهرود اصفهان سپری کرد و با او در مورد مباحثی مانند موسیقی، عشق و عرفان به تبادلنظر پرداخت.
صبا در سالهای پایانی زندگی از بیماری قلبی رنج میبرد و با آنکه زودرنج شده بود، اما همچنان به فعالیتهای هنری و تدریس به شاگردانش ادامه داد. او معتقد بود «اگر سه سال دیگر زنده بماند خواهد توانست موسیقی ایرانی را به جایی برساند که دیگر نگران نمیرد». در ۲۲ آذر سال ۱۳۳۶، آخرین یادداشت صبا با عنوان هنر یا زندگی؟ در مجلهٔ اطلاعات هفتگی چاپ شد. او این یادداشت را به درخواست سردبیر آن مجله نوشته بود. آخرین حضور صبا در تمرینِ ارکستر شمارهٔ یک ادارهٔ هنرهای زیبا که خود رهبری آن را بر عهده داشت، روز ۲۵ آذر ۱۳۳۶، چهار روز پیش از درگذشتش بود.
درگذشت
صبا در سالهای پایانی عمرش از بیماری قلبی رنج میبرد. او از روز دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۳۶، احساس سرماخوردگی داشت. در روزهای سهشنبه و چهارشنبه، حال صبا بدتر شد چنانکه درد شدید سینه داشت و مجبور شد برخی از برنامههای کاریاش را لغو یا زودتر از موعد تمام کند. با این حال، در این مدت فقط از دمنوش و غذاهای خانگی استفاده و استراحت کرد، و راضی نشد به پزشک مراجعه کند. بالاخره در روز پنجشنبه صبا به همراه دخترش غزاله به پزشک مراجعه کرد. پزشک «فرین» پس از معاینه از عدم توجه و پیگیری معالجه توسط صبا اظهار نارضایتی کرد و گفت که یکی از رگهای قلب کار نمیکند و خون به قلب نمیرسد. پس از اقدامات اولیه و بهبودیِ نسبی، صبا به خانه بازگشت اما بعد از ظهر آن روز دچار تشنج و تنگی نفس شد. «پزشکان» که دوست و پزشکِ صبا بود به خانهٔ صبا آمد و پس از معاینه به او یک آمپول تزریق کرد که پس از آن کمی بهتر شد. به همسرش میگفت «بیا پیش من بنشین» و تلاش میکرد تا او را از نگرانی درآورد. به دخترش ژاله گفت: «بیا مرا ببوس پدرت دارد میمیرد.» محمدحسین شهریار و محمدعلی امیرجاهد نیز حاضر شدند. آن شب حال صبا وخیمتر شد و به حالت اغما رفت. حدود ساعت ۱ بعد از نیمهشب گفت: «تشنهام، لبم خشک شده، چیزی بدهید بخورم.» حسین تهرانی شاگرد و دوست صمیمی صبا نیز بر بالینش حاضر شد، دستش را گرفت و صبا را صدا زد. او چشمانش را باز کرد و گفت: «حسین جان آمدی؟ دارم میمیرم.» دست همسرش را گرفت، دخترانش را بوسید، از رکسانا خواست تا پیانو بنوازد و زیر لب این شعر نیما را زمزمه کرد: «به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژندهٔ خود را». آخرین جملههای صبا خطاب به افراد حاضر بر بالینش بود که گفت: «ناراحتم کارم نداشته باشید.» و به خواهرش نگاه کرد و گفت: «دارم میمیرم.» پس از آن، فاصلهٔ نفسهایش زیاد شد. سرانجام ابوالحسن صبا، حوالی ساعت ۴ صبح روز ۲۹ آذر سال ۱۳۳۶ در خانهٔ پدریاش واقع در خیابان ظهیرالاسلام، در سن ۵۵ سالگی و در اثر سکتهٔ قلبی درگذشت. روزنامهٔ اطلاعات روز شنبه ۳۰ آذر ۱۳۳۶ در تیتر خود با عنوان «گلها پژمرد» نوشت: «ابوالحسن صبا دیشب پس از یک بیماری کوتاه به رحمت ایزدی پیوست و خبر فوت او عموم ایرانیان را متأسف و متأثر ساخت.»
مراسم تشییع پیکر ابوالحسن صبا، ۳۰ آذر ۱۳۳۶، از مسجد قائم خیابان سعدی شمالی (چهارراه سیدعلی) برگزار شد. پس از آن، پیکر صبا به آرامستان ظهیرالدوله منتقل و با حضور پُرشمار هنرمندان و هنردوستان به خاک سپرده شد.
واکنشها
صبا میمیرد
عمر دنیا به سر آمد که صبا میمیرد |
ورنه آتشکدهٔ عشق کجا میمیرد |
|
صبر کردم به همه داغ عزیزان یا رب |
این صبوری نتوانم که صبا میمیرد |
|
غسلاش از اشک دهید و کفن از آه کنید |
این عزیزیست که با وی دل ما میمیرد |
|
به غمانگیزترین نوحه بنالی ای دل |
که دلانگیزترین نغمهسرا میمیرد |
مهدی خالدی و اسماعیل نواب صفا، یک قطعه موسیقی مشترک به یاد ابوالحسن صبا با عنوان «کجا رفت؟» در دستگاه سهگاه ساختند که با صدای غلامحسین بنان ضبط و از رادیو پخش شد. علی تجویدی و رحیم معینی کرمانشانی نیز اثر دیگری به یاد صبا آهنگسازی، تولید و منتشر کردند. در همین زمان، مراسم یادبود ابوالحسن صبا در سالن تئاتر دهقان، واقع در خیابان لالهزار تهران برگزار شد. ۷ دی ۱۳۳۶ مراسم بزرگداشت صبا از سوی ادارهٔ هنرهای زیبای کشور در تالار فرهنگ برپا شد. همچنین در ماهِ دی سال ۱۳۳۶، رهبری ارکستر شمارهٔ یک هنرهای زیبا به حسین دهلوی سپرده شد و از آن پس، به یاد صبا، نام این ارکستر به «ارکستر صبا» تغیر پیدا کرد. این ارکستر تا سال ۱۳۴۷ به فعالیت و کنسرتهای خود به رهبری حسین دهلوی ادامه داد. در بهمنِ ۱۳۳۶، از سوی مسؤلان فرهنگی، دستور حفظ و نگهداری آثار و اشیاء متعلق به صبا و طرح تأسیس موزهای به نام او صادر شد. پس از آن، سازها، اشیاء و آثار ابوالحسن صبا به مدت یک هفته به نمایش عمومی گذاشته شد. در ۷ بهمن سال ۱۳۳۶ مراسم چهلمین روز درگذشت صبا، با سخنرانی محمود مهران (وزیر فرهنگ)، موسی عمید، مهدی برکشلی و روحالله خالقی در تالار فرهنگ تهران برگزار شد. در این مراسم یکی از آثار صبا، توسط ارکستر صبا (ارکستر شماره یک هنرهای زیبا) به اجرا درآمد.
زندگی خصوصی
ازدواج
صبا، در سال ۱۳۱۱ با منتخب اسفندیاری کوهنور (زادهٔ ۱۲۹۶ در یوش – درگذشتهٔ ۱۳۸۰) که دختر عموی نیما یوشیج بود ازدواج کرد. منتخب از شاگردان صبا بود. پدرِ منتخب، احمد اسفندیاری ملقب به «امیر منتخب»، رئیس ایل اسفندیاری و حاکم و رئیس دارایی در مازندران بود. او با نواختنِ اُرگ آشنا بود و صدای خوبی داشت. مادرش نیز تار مینواخت و خیاطی میکرد. به همین سبب منتخب از کودکی به موسیقی علاقهمند شد و به کلاس تار علیاکبر شهنازی راه یافت. او به مدت پنج سال نزد شهنازی نواختن ساز تار را فرا گرفت؛ با این حال، صدای سازش دلنشین نبود. پس از درگذشت احمد، مادر منتخب با نصرالله خواجهنوری ازدواج کرد.
روزی ابوالحسن صبا به واسطهٔ دوستی با نصرالله خواجهنوری که از همکلاسیهایش در زمان تحصیل در مدرسهٔ آمریکایی تهران بود، به خانهٔ آنها رفت. در آنجا از صبا خواسته شد تا نوازندگی منتخب را ببیند و ایراداتش را بگوید. پس از اجرای یک چهارمضراب توسط منتخب، صبا از نوازندگی او تعریف کرد و ایراد را از عدم درک ضرب دانست، و به او پیشنهاد داد تا برای تدریس به منتخب، هفتهای دو یا سهبار به منزلشان برود. بدین ترتیب صبا گاهی هرشب به منزل منتخب میرفت و به او آموزش میداد. پس از مدتی صبا به منتخب علاقهمند شد. او با وجود مخالفت مادرش، که اصرار داشت وی با دخترعمهٔ خود ازدواج کند، مادر و خواهرانش را به خانهٔ منتخب فرستاد و از او خواستگاری کرد، اما مادر منتخب برای صبا پیغام فرستاد که دیگر به خانهشان نرود. صبا که سخت عاشق بود، به پیشنهاد دوست شاعرش محمدحسین شهریار، نامهای به جهت خواستگاری مجدد، در چهار صفحه برای خواجهنوری (پدرخواندهٔ منتخب) نوشت که جای قطرههای اشکش روی آن مانده بود. همین نامه سبب شد تا مادر و پدرخواندهٔ منتخب به ازدواج فرزندشان با ابوالحسن صبا رضایت بدهند. حاصل این ازدواج،
سه دختر به نامهای غزاله، ژاله و رکسانا بودند. غزالهٔ صبا در سال ۱۳۱۳، ژالهٔ صبا در سال ۱۳۱۴ و رکسانا صبا در سال ۱۳۲۱ متولد شدند.
منتخب اسفندیاری در سال ۱۳۸۰ در یک سانحهٔ رانندگی درگذشت. فرزند اول صبا، غزالهٔ صبا به نقاشی و طراحی مد و لباس مشغول بود. او اردیبهشت ۱۳۹۹ در پاریس درگذشت. از خانوادهٔ صبا تنها کسی که بهطور حرفهای به موسیقی پرداخت، نوهاش سید ابوالحسن میرولی، فرزند غزالهٔ صبا بود که در دانشگاههای برکلی و سوربن به تحصیل نوازندگی گیتار و موسیقی جَز و فیوژن پرداختهاست.