بیوگرافی فردریک شوپن
زندگینامه
فردریک شوپن ۱ مارس ۱۸۱۰ در روستای ژلازوا ولا در نزدیکی ورشو از مادری لهستانی و پدری فرانسوی، به دنیا آمد. پدرش در سال ۱۷۸۲ به لهستان رفته بود و با تکلا جوستینا که یک لهستانی بود ازدواج کرد و همانجا سکنی گزید.
خانواده شوپن در اکتبر ۱۸۱۰ به ورشو نقل مکان کردند. استعداد موسیقایی شوپن جوان در سالهای آغاز زندگیاش ظهور کرد تا آنجا که در ورشو به لقب موتسارت دوم مشهور شد. شوپن قبل از ۷ سالگی دو پولونز (در سل مینور و در سی بمل ماژور) نوشت که اولی توسط پدر سیبولسکی - سرپرست مدرسه نوازنده ارگ و یکی از معدود ناشران موسیقی در لهستان - منتشر شد. با انعکاس نبوغ خارقالعاده او در روزنامههای ورشو، شوپن کوچک مورد توجه و پذیرش سالنهای کنسرت اشرافی در پایتخت قرار گرفت. او از این زمان اجرای کنسرتهای خیریه خود را آغاز کرد و اولین کنسرت پیانوی خود را در ۸ سالگی اجرا کرد. او نخستین درسهای حرفهای پیانو را از زیونی (زاده ۱۷۵۶ در بوهم) آموخت. این دوره از سال ۱۸۱۶ تا ۱۸۲۲ به طول انجامید، شوپن از زیونی به نیکی یاد میکرد گرچه او خیلی سریع از استادش پیشی گرفت. یکی دیگر از کسانی که در پیشرفت شوپن نقش بسزایی داشت، ویلهلم وورفل (متولد ۱۷۹۱ در بوهم) بود. این نوازنده پیانو پرآوازه که استاد کنسرواتوار ورشو بود درسهای گرانبهایی را گرچه نامنظم در نواختن ارگ و احتمالاً پیانو به شوپن آموخت. شوپن در پاییز ۱۸۲۶ نزد جوزف السنر (زاده ۱۷۶۹) آهنگساز کنسرواتوار ورشو شروع به یادگیری تئوری موسیقی، هارمونی و آهنگسازی کرد.
شوپن در ۱۸۲۹ شاهد اجرای یکی از کنسرتهای نیکولو پاگانینی نوازنده بیهمتای ویلن در ورشو بود. او همچنین یوهان نپوموکا هومل آهنگساز و نوازنده پیانو آلمانی را ملاقات کرد. شوپن در آن سال به وین رفت و دو کنسرت در آنجا اجرا نمود که اجرای آنها باعث شد تا پیامهای متفاوتی را دریافت کند که شامل مقالاتی دلگرمکننده و انتقادهایی در رابطه با آرام نواختن بیش از اندازه او بود.
او در ورشو نخستین اجرا از کنسرتو پیانو در فا مینور را ارائه نمود و اولین اجرا از کنسرتو پیانو دیگرش می مینور را در نشنال تئاتر در ۱۷ مارس ۱۸۳۰ به نمایش گذاشت. در ۱۸۳۰ دوباره به وین رفت و این دو کنسرتو پیانواش را اجرا نمود.
شوپن در وین خبرهایی دربارهٔ شورش ماه نوامبر روسیه علیه لهستان شنید که این باعث شداز تصمیمش برای بازگشتن به کشورش صرف نظر کند. او چند ماه دیگر در وین اقامت گزید و پس از آن به مونیخ و اشتوتگارت و سپس در اوایل اکتبر به پاریس رفت. شوپن تا پیش از این بسیاری از آثار مهم خود را تصنیف کرده بود که تعدادی از اتودهای اپوس ۱۰ و دو کنسرتو پیانو اش از آن جملهاند.
شوپن اغلب آثارش را تنها برای پیانو مینوشت اما در میان کارهایش میتوان قطعاتی برای پیانو و همراهیکننده یافت. ملودی اصل تقویتکننده آثار اوست و هیچ چیزی در آن از تزیین بیدلیل و زاید برخوردار نیست. گرچه در آثارش تکنیک نوازندگی بالایی به چشم میخورد ولی نحو بیان شاعرانه و نوانسها کارهای او را از آثاری که فقط تکنیک نوازندگی در آنها مدنظر قرار گرفته، متمایز میکند.
فعالیت در پاریس
شوپن در پاریس با چند تن از بهترین نوازندههای پیانو آن زمان آشنا شد که فردریش کالکبرنر، فردیناند هیلر و فرانتس لیست از آن جمله هستند و در همین زمان بود که ارتباط صمیمی او با آهنگسازانی مثل هکتور برلیوز، فلیکس مندلسون و وینچنتزو بلینی شکل گرفت. موسیقی او تا پیش از این توسط آهنگسازان بسیاری مورد تحسین قرار گرفته بود تا جایی که روبرت شومان دربارهٔ او به دیگران گفت:آقایان، کلاهتان را به احترام یک نابغه بردارید.
شوپن در ۱۸۳۵ با خانواده اش در کارلسبد ملاقات کرد و آنها را تا محل سکونتشان در دشن و سپس تا ورشو همراهی کرد و پس از آن چند هفتهای را در درسنین اقامت گزید و بعد به لیپزیگ عزیمت کرد و در آنجا مندلسون و شومان را ملاقات نمود. او هنگام بازگشت از این سفر دچار حمله شدید تنگی نفس شد که این حمله به قدری طاقت فرسا بود که روزنامههای لهستانی خبر درگذشت او را منتشر کردند.
شوپن در ۱۸۳۸ با ژرژ ساند -که شش سال بزرگتر از او بود- آشنا شد و این رابطه که به سختی میتوان دربارهٔ شیرین یا تلخ بودنش قضاوت کرد تا سال ۱۸۴۷ به طول انجامید. آنها در زمستان ۱۸۳۹ به مایورکا رفتند که هوای نامساعد آنجا و نمناک بودن اتاقهایی که شوپن در آنها اقامت داشت، تأثیر بسیار بدی بر سلامتی وی گذاشت تا آنجا که آنها مجبور به بازگشت به خانه شدند و شوپن پس از آن دیگر هرگز نتوانست سلامت خود را بازیابد. در سال ۱۸۴۵ مشکلات زیادی در رابطه بین شوپن و ساند ظاهر شد و در ۱۸۴۶ این رابطه با ورود مشکلات خانوادگی تیرهتر گردید و این همان سالی بود که ساند یکی از رمانهایش به نام نوکرزیا فلوریانی را که اصلاً برای شوپن خوشایند نبود را منتشر کرد. داستان این رمان به داستان یک هنرپیشه ثروتمند و یک شاهزاده بیمار برمی گردد که احتمالاً بازتابی از روابط میان خود او و شوپن است. مشکلات خانوادگی سرانجام در سال ۱۸۴۷ به قدری قوت گرفت که منجر به قطع رابطه شوپن با ساند شد.
آخرین سالهای زندگی
شوپن در ۱۸۴۸ آخرین کنسرتش را در پاریس اجرا نمود و سپس به اسکاتلند و انگلستان رفت اما شدیداً بیمار شد تا آنکه در ۱۷ اکتبر ۱۸۴۹ هنگامی که به پاریس بازمیگشت، در خانه خواهرش لودویکا درگذشت. روز پس از آن ماسکی از صورت و دستهایش ساختند و سپس بدن او را گورستان پر لاشز به خاک سپردند. به وصیت او و به ابتکار خواهرش، قلب او به میهن اصلی او لهستان برده شد و امروز در کلیسایی در ورشو نگهداری میشود.