بیوگرافی ماهلر
مقدمه
گوستاو ماهلر (۷ ژوئیهٔ ۱۸۶۰ – ۱۸ مهٔ ۱۹۱۱) آهنگساز و رهبر ارکستر و یکی از برجستهترین آهنگسازان دورهٔ رمانتیکِ پسین است. مالر در شهر کالیشته (کالیشتی)در جمهوری چک متولد شد. آثار مالر در دوران حیاتش چندان مورد استقبال موسیقیدانان برجستهٔ وین قرار نگرفت. موسیقی مالر، رابطی بین سبک رمانتیک-کلاسیک و موسیقی مکتب جدیدِ وینی است.
زندگینامه
گوستاو مالر در خانوادهای از یهودیان اشکنازی آلمانیزبان در کالیشتیه متولد شد. او دومین فرزند از چهارده فرزند خانواده بود. از بین این چهارده فرزند، تنها شش تن پس از تولد زنده ماندند.از نظر واژهشناسی، نام مالر ممکن است از واژهٔ انگلیسیِ "miller" بهمعنی آسیابان، یا از "Maler" آلمانی بهمعنی نقاش، یا از "mohel" عبری در بهمعنای ختنهگر گرفته شده باشد. مالر در ایگالو، شهرکی در موراویا، دوران کودکیاش را گذراند. در ششسالگی پدر و مادر مالر او را به آموختن پیانو گماشتند. مالر در پانزدهسالگی به هنرستان موسیقی (کنسرواتوار) وین راه یافت و نزد استادانی چون فرانتز کرن، رابرت فوخ، و جولیوس اپستین آهنگسازی، هارمونی و نواختن پیانو را آموخت. سپس در دانشگاه وین پذیرفته شد و تحت تعلیم آهنگساز آلمانی آنتون بروکنر قرار گرفت. در این دوران، مالر برای نخستین بار با نوشتن آهنگ «آواز سوگ» در یک مسابقهٔ آهنگسازی شرکت جست، اما گروه داوران به سرداوریِ یوهانس برامس آهنگ او را لایق دریافت جایزه ندانستند.
چرخهٔ رهبری
مالر پس از پایان دورهٔ دانشگاه، بهطور پیوسته در اپراهای مختلف در کشورهای اروپای میانه و شرق اروپا به رهبری ارکستر پرداخت. ابتدا در سال ۱۸۸۰ در نمایشخانهٔ تابستانی باد هال Bad Hall، سپس در سال ۱۸۸۱ در لوبلیانا Ljubljana، در سال ۱۸۸۲ در الوموتس، در سال ۱۸۸۳ در وین و کاسل، در سال ۱۸۸۵ در پراگ، در سال ۱۸۸۶ در لایپزیگ و در سال ۱۸۸۸ در بوداپست. هنگامی که در کاسل بود دلباختگی او به یکی از خوانندگان اپرا به ناکامی انجامید و این دلشکستگی بهانهای شد برای ساختن یکی از شاهکارهایش، چرخهٔ «آوازهای یاری رهسپار» Lieder eines fahrenden Gesellen و در ادامه، انگیزهای شد برای ساختن نخستین سمفونیاش.
مالر در سال ۱۸۸۷ رهبری نوازندگان اپرای «حلقهٔ نیبلونگ» Der Ring des Nibelungen (اثر ستایششدهٔ واگنر) را به دست گرفت، زیرا «آرتور نیکیش» رهبر پیشین این اپرا بیمار شده بود. برداشت تازهٔ مالر تحسین موسیقیدانان و تماشاگران را همراه داشت. یک سال بعد او اپرای ناتمام «سه پینتو» Die drei Pintos اثر کارل ماریا فنوبر Carl Maria von Weber را اجرا کرد که با اجرای آن مشهورتر شد و از نظر مالی در موقعیت خوبی قرار گرفت. در این زمان بود که او دلباختهٔ همسر نوهٔ فنوبر شد. خوشبختی او از شناختن خانوادهٔ وبر در آن بود که آنها به او «شیپور جادوئی پسربچهها» Des Knaben Wunderhorn که گردآوردهای از سرودههای مردمی آرنیم Arnim و برنتانو Brentano است را به او شناساندند، و او آن سرودهها را در همهٔ آوازهایی که از آن پس ساخت، به جز یکی، به کار برد.
ناسازگاریهای او با همکارانش به کنارهگیری از اپرای لایپزیک در ماه مه ۱۸۸۸ انجامید و پس از چند ماه او را از اپرای پراگ نیز برکنار کردند. هر چند او در زمانی کوتاه پس از آن توانست به رهبری اپرای سلطنتی بوداپست گمارده شود. اما شادی این موفقیت برای او دیری نپایید، چراکه نخستین سال رهبریاش در بوداپست با بیماری و مرگ پدر و مادر و خواهرش همزمان شد. با این که او توانست برنامههای اپرا را به پذیرش علاقهمندان موسیقی، و خود اپرا را به سودآوری برساند، گردانندگان اپرا رهبر دیگری برگزیدند و گزینش برنامههای هنری را به او وانهادند و چنین بود که به جز کنارهگیری برای مالر چارهای نماند. پس او رهبری تماشاخانهٔ استانی Stadttheater در هامبورگ را به عهده گرفت. با وجود آن که برنامهٔ کاری مالر بسیار سنگین بود او در خانه تابستانیاش در سالزکامرگوت Salzkammergut به آهنگسازی نیز میپرداخت و در آنجا سمفونیهای دوم و سوم خویش را به پایان رساند.
سال ۱۸۹۵ نیز برای او سالی هم اندوهناک و هم موفق بود، اندوهناک، زیرا که کوچکترین برادرش اوتو Otto در این سال دست به خودکشی زد، و موفق، از آن که سمفونی یکم او در دسامبر آن سال برای نخستین بار در برلین نواخته شد. اکنون که او به درستی، رهبری نامی و آهنگسازی آزموده در میان کشورها شناخته میشد، تصمیم گرفت که به اپرای دربار وین Vienna Hofoper راه یابد. اما تبار یهودی او راههای پیشرفت را بر او بسته بود. رهبری نوازندگان اپرای دربار Kapellmeister وین مقامی بسیار ارجمند در امپراتوری اتریش و مجار داشت و بر پایهٔ مقررات امپراتوری، این منصب درباری نمیتوانست به یهودیان داده شود. به همین دلیل او در ماه فوریه به کلیسای کاتولیک گروید و دو ماه پس از آن به رهبری نوازندگان وین گمارده شد. او در این هنگام سی و هفت ساله بود. ده سالی که او در اپرای درباری وین سپری کرد، و به ویژه همکاری او با آلفرد رولر Alfred Roller در شمار افتخارات فرهنگی وین در آن روزگار شمرده میشود.
زندگی در وین و ازدواج با آلما
در وین مالر اپرایی دلمرده را به درخششی تابان دگرگونی داد. در ۱۹۰۱ او خانهای تابستانی در کنار دریاچهٔ مایرنیگ Maiernigg در ورترزی Wörthersee در کارینتتیا Carinthia ساخت که در آن به ساختن آهنگ میپرداخت. در ۱۹۰۲ او آلما دختر نقاش امپرسیونیست اتریشی امیل جاکوب شیندلر Emil Jakob Schindler را به همسری گرفت. آلما در در گردهمآییهای وینی به زیبایی زبانزد همگان بود، و خود آهنگسازی نیز میکرد. آلما نزد الکساندر زملینسکی آهنگساز اتریشی شاگردی میکرد و استاد و شاگرد به هم شیفته بودند. اما آلما از سوی بستگانش در فشار بود تا زملینسکی را رها کند. مالر پس از ازدواج با آلما از او خواست که آهنگسازی را کنار بگذارد و تنها به خانهداری بپردازد. زندگی زناشویی مالر تشکیل شده بود از زمستانهایی پرکار که به رهبری اپرا سپری میشد و تابستانهایی که به آهنگسازی میگذشت. آلما از او دو دختر به نامهای ماریاآنا و آناجوستین به دنیا آورد. ماریا پوتسی دختر اول، به گونهای غمانگیز در چهار سالگی بر اثر تب مخملک درگذشت و مالر خود نیز از بیماری چرک کردگی قلب در رنج بود. گفته شده که ماریا از گوشی دکتر هراس داشت و پدر برای زدودن بیم او از پزشک خواست که نخست او را بیازماید و به این ترتیب بود که بیماری قلب او آشکار شد. پزشک او را از کارهایی خستهکننده بازداشت.
در مایرنیگ او سمفونیهای پنجم، ششم، هفتم و هشتم خود را نوشت و در ۱۹۰۴ در سوگ مرگ ماریا «آوازهایی در مرگ کودکان» Kindertotenlieder، یک گروه پنج تایی از سرودههای روکرت Rückert در این باره را، به آهنگ آورد. در وین آهنگسازان جوان و نوآوری چون شوئنبرگ Schönberg، برگ Berg، وبرن Webern و زملینسکی Zemlinsky گرد مالر را جمع شده بودند و او از کارهاشان پشتیبانی میکرد. اما هنگامی که به آهنگهای خویش میپرداخت در وین دشمنی برمیانگیخت. در این هنگام بود که حملههای یهودیستیزان و زخم زبان دشمنان اپرا در روزنامهها به او شروع شد، تا آنجا که به جستجوی پناهگاهی تازه برآمد.
زندگی در آمریکا و برخود با فروید
انگیزهٔ دامن کشیدن از وین با پیشنهادی سخاوتمندانه از اپرای متروپولیتن نیویورک آغاز شد. در نیویورک او نخست کامیاب بود ولی چندی نگذشت که در آنجا نیز از چشم گروه رانشگران اپرا افتاد. او تابستانها را در اروپا به رهبری نوازندگان و نوشتن همچیدگیهای آهنگین میگذراند و در آنجا بود که سمفونی نهم خود را به پایان رساند و آوای زمین Das Lied von der Erde را نوشت. آوای زمین یک گروه شش تایی از سرودههای چینی بود که به مانند یک سمفونی برای دو صدای تنها و نوازندگان. او با بیماری قلبی و در هراس از مرگ و بیم از سرنوشت نمیخواست که این کار را سمفونی دهم بخواند و سمفونیهای نهگانهٔ بتهوون و شوبرت و بروکنر را بهانه میکرد. در این هنگام بود که دریافت آلما به او بیوفا ست. مالر به روانکاوی نزد فروید شد. در یک نشست پرآوازهٔ یک ساعته فروید دچارش او را شناسایی نمود و چنین مینمایاند که درمان او هنایش نیکو به بار آورد و میانه او و آلما را آشتی افتاد. او پیمانی برای رهبری همنوازان انجمن فیلارمونیک نیویورک بست و با خانوادهاش به آمریکا بازگشت. به فرجام او نوشتن سمفونی دهم را آغاز نمود اما پیش از آن که آن را به انجام رساند دم از جهان فروبست.
به گفتهٔ آلما آخرین واژهٔ او به هنگام مرگ «موتزارتک من» Mozartl بود. او را در کنار دخترکش در گورستان گرینزینگ Grinzing وین به خاک سپردند. به برآورد انجامین خواست او، در خاموشی به خاک سپرده شد و بر سنگ گور او تنها نوشته شد «گوستاو مالر». به گفتهٔ دوست نزدیکش برونو والتر «روز ۱۸ ماه مه۱۹۱۱ او درگذشت. شب پس از آن تابوتش را به گورستان گرینزینگ آوردیم و بناگاه غریوی از باد و بوران برخاست و آنچنان باران سیلآسا بارید که دنبالگیری به خاکسپاری نا شدا مینمود. گردآمدگان بسیار در خاموشی مرگ بار به دنبال کالبد او گام میگذاشتند. اما در همان دم که تابوت را به گور پایین آوردیم آفتاب از پس ابرها برون شد.» به گفتهٔ آلما او میگفت «من سه برابر بیخانمانم. به آوند یک بوهمی در اتریش، به آوند یک اتریشی در آلمان و یک یهودی در همهٔ جهان»